درباره آزمون حافظه کاري جمع اعداد متوالي شنيداري
بیشتر بدانیم
آزمون حافظه کاری جمع اعداد متوالی شنیداری (PASAT)
آزمون حافظه کاری جمع اعداد متوالی شنیداری (PASAT) یکی از آزمون هایی است که اغلب توسط عصب روانشناسان برای ارزیابی پردازش توجه استفاده می شود. این تکلیف محبوب به عنوان یک ابزار تجربی برای بررسی نقش حافظه و توجه فوری که در آن محرکها بهجای شنیداری به صورت دیداری ارائه میشوند، توسعه داده شد. اولین کاربرد بالینی PASAT در سال 1974 زمانی رخ داد که گرونوال و سامپسون تحقیقات اصلی خود را با استفاده از PASAT برای بررسی اثرات منتشر کردند.
آسیب تروماتیک مغزی (TBI) بر سرعت پردازش اطلاعات (گرونوال و سامپسون، 1974). انتشار این مقاله باعث شروع تعداد زیادی از پروژه های تحقیقاتی و کاربردهای بالینی با بیماران TBI شد. در حالی که توسعه و استفاده اولیه از PASAT با تحقیقات TBI مرتبط بود، استفاده فعلی دامنه بسیار گستردهتری دارد. به عنوان مثال، PASAT به طور گسترده در تحقیقات مولتیپل اسکلروزیس (MS) استفاده شده است. اخیراً، یک نسخه اصلاح شده از PASAT در تست MS گنجانده شده است که فقط از آزمایشهای 2.0 و/یا 3.0 ثانیه استفاده میکند - ترکیب عملکردی مولتیپل اسکلروزیس (رودیک و همکاران، 1997)، تست قابل تکرار مختصر تستهای عصبی روانشناختی. PASAT همچنین برای بررسی اینکه چگونه پردازش شناختی تحت تأثیر انواع دیگر اختلالات عصبی از جمله سندرم خستگی مزمن (CFS)، لوپوس، هیپوگلیسمی، پیوند کلیه و افسردگی قرار گرفته است، استفاده شده است.
تست PASAT شامل ارائه یک سری اعداد تک رقمی است که در آن دو رقم اخیر باید جمع شوند. برای مثال، اگر ارقام «3»، «6» و «2» ارائه میشد، شرکتکننده با مجموع صحیح پاسخ میدهد که «9» و سپس «8» است. شرکت کننده باید قبل از ارائه رقم بعدی پاسخ دهد تا پاسخ به عنوان صحیح نمره داده شود. گرونوال و سامپسون (1974) سرعت پردازش اطلاعات را با ارائه توالی یکسانی از ارقام با نرخ های مختلف دستکاری کردند. در ابتدا از پنج نرخ ارائه استفاده شد (2.4 ثانیه، 2.0 ثانیه، 1.6 ثانیه، 1.2 ثانیه و 0.8 ثانیه)، اما نرخ 0.8 ثانیه در تحقیقات بعدی به دلیل تعداد غیرقابل قبول پاسخهای صحیح پایین متوقف شد. مدت زمان هر رقم تقریباً .4 ثانیه بود. معمولاً یک سری آزمایشات تمرینی قبل از شروع اولین آزمایش استفاده می شود.
مخفف PASAT، به جای PSAT، در مقاله حاضر برای توصیف روش کلی صرف نظر از اینکه از محرک های شنیداری یا بصری استفاده شده است استفاده می شود. این تصمیم بر اساس پذیرش جهانی اصطلاح PASAT به عنوان نمایانگر یک نوع کلی روش مستقل از روش استفاده شده برای ارائه ارقام بود. کلمات اختصاری PASAT و PVSAT زمانی استفاده می شوند که لازم باشد بین دو حالت ارائه تفاوت قائل شویم.
معمولاً نمرات گزارش شده برای PASAT تعداد پاسخ های صحیح برای هر آزمایش (حداکثر = 60) و تعداد کل پاسخ های صحیح جمع آوری شده در تمام آزمایش ها (امتیاز ترکیبی) است. یک امتیاز جایگزین پیشنهاد شده توسط گرونوال (1977) میانگین زمان برای هر پاسخ صحیح است (طول کل یک آزمایش تقسیم بر تعداد صحیح
پاسخ). مدت زمان هر آزمایش با ضرب مدت زمان فاصله بین محرک (ISI) در 60 محاسبه می شود (به عنوان مثال 2.4 × 60 s= 144 s). طبق گفته گرونوال (1977)، مزیت اصلی این روش این است که آمار مشترکی را ارائه می دهد که امکان مقایسه نتایج حاصل از مطالعاتی را که از تعداد کارآزمایی های مختلف یا تعداد ارقام متفاوت در یک کارآزمایی استفاده می کنند، می دهد. با این حال، این معیار اغلب به اشتباه به عنوان ارائه اطلاعات در مورد سرعت پاسخ یک فرد در نظر گرفته می شود. محاسبه میانگین زمان پاسخ صحیح صرفاً نسبتی بین طول جلسه ایجاد می کند.
و تعداد پاسخ های صحیح هیچ اطلاعاتی در مورد میانگین سرعت واقعی پاسخ دادن یک فرد ارائه نمی دهد. این با مثال زیر نشان داده شده است که در آن یک نسخه کامپیوتری از PASAT تأخیرهای پاسخ آزمایشی را ثبت کرده است (Tombaugh, Rees, Baird, & Kost, 2004). میانگین زمان پاسخ آزمایشی به آزمایش و تعداد پاسخ های صحیح به ترتیب 1.5 ثانیه، 1.4 ثانیه، 1.3 ثانیه و 1.1 ثانیه و 50، 45، 39 و 30 بود. هنگامی که روش توضیح داده شده در بالا برای محاسبه میانگین زمان برای هر پاسخ صحیح استفاده می شود، مجموعه مقادیر تولید شده (یعنی 2.9 ثانیه، 2.7 ثانیه، 2.4 ثانیه و 2.4 ثانیه) شباهت کمی به میانگین زمان های پاسخ که واقعاً رخ داده است دارد. بنابراین، باید مراقب بود که میانگین زمان برای هر پاسخ صحیح به روشی که در نظر گرفته شده استفاده شود، نه اینکه آن را بهعنوان سرعت متوسطی که در واقع پاسخها در آن رخ میدهند، اشتباه تعبیر شود.
سایر روشهای امتیازدهی PASAT شامل درصد درستی، تأخیر پاسخدهی و تعداد خطا است. محاسبه درصد پاسخهای صحیح، راه جایگزینی برای دستیابی به مقایسه مطالعات متقابل فراهم میکند که کمتر از میانگین زمان برای هر پاسخ صحیح، در معرض سوءتعبیر احتمالی است. نسخه های کامپیوتری PASAT امکان اندازه گیری سرعت پاسخگویی شخص و همچنین ثبت تعداد پاسخ های صحیح را می دهد. محاسبه تعداد خطاها شامل پیگیری انواع مختلف خطاها از جمله حذفیات، پاسخ های نادرست و پاسخ های دیرهنگام است.
مطالعاتی که انواع خطاها را گزارش می کنند به طور کلی توافق دارند که اکثریت قریب به اتفاق خطاها به دلیل عدم پاسخگویی شرکت کنندگان است.
یکی از مشکلات بالقوه ای که باید در استفاده از هر نوع روش امتیاز دهی در نظر گرفته شود، این احتمال است که برخی از افراد ممکن است دستورالعمل ها را نادیده بگیرند و از یک استراتژی برای مقابله با افزایش مشکلی که زمانی رخ می دهد که سرعت ارائه از توانایی های پردازش فرد فراتر می رود، استفاده کنند. به این معنا که با نرخهای سریعتر ارائه (مثلاً 1.2 ثانیه)، یک فرد ممکن است از هرگونه تلاش برای افزودن ارقام متوالی صرف نظر کند و استراتژی «پاسخ جایگزین» را اتخاذ کند که شامل دو عدد، پرش از یک، افزودن دو عدد، نادیده گرفتن یک و غیره است. شواهد این استراتژی اغلب با بازرسی بصری نمرات فردی آشکار می شود. این استراتژی نیازهای شناختی کار را کاهش می دهد و در نتیجه تشخیص اختلال در پردازش شناختی را بسیار آسان تر و کمتر حساس می کند.
برای غلبه بر عدم حساسیت PASAT به دلیل این استراتژی تکه تکه شدن، اسنایدر، آنیسکیویچ و اسنایدر (1993) یک روش امتیازدهی کمی به نام "دیاد" توسعه دادند. دیادها پاسخ های صحیح متوالی را نشان می دهند. وقتی از استراتژی «پاسخ جایگزین» استفاده می شود، تعداد زوج ها کاهش می یابد. نشان داده شده است که دیادها نسبت به روش های استاندارد امتیاز دهی در آشکارسازی اختلالات شناختی در بیماران ام اس حساس تر هستند (فیسک و آرچیبالد، 2001؛ اسنایدر و کاپلری، 2001؛ اسنایدر، کاپلری، آرچیبالد، و فیسک، 2001).
استفاده از نرخ های مختلف ارائه با این فرض پیش بینی شد که افزایش نرخ ارائه با افزایش متناظر در حساسیت PASAT به اثرات TBI همراه باشد. با این حال، اولین مطالعه توسط گرونوال و سامپسون (1974) رابطه مخالف را نشان داد. تفاوت بین بیماران TBI شدید و گروه شاهد در کارآزمایی 2.4 ثانیه بیشترین میزان را داشت و این تفاوت به تدریج در سه بازه کوتاه دیگر کاهش یافت. کاهش تدریجی تفاوتهای عملکرد، حداقل تا حدی، به دلیل عملکرد پایین گروه شدید در 2.4 ثانیه و متعاقبا سرعت آهسته کاهش در فواصل دیگر در مقایسه با گروه کنترل بود. بنابراین، بیماران TBI که در "ساده ترین" کارآزمایی ضعیف عمل کردند، در هر کارآزمایی متوالی عملکرد کمی بدتر نشان دادند. از سوی دیگر، کنترلها در «آسانترین» کارآزمایی بهتر عمل کردند و بنابراین با کاهش ISI و برآورده شدن محدودیتهای منابع، کاهش شدیدتری را نشان دادند. با توجه به این موضوع، لازم به ذکر است که گروه شدید به عنوان آسیب بسیار شدید ارزیابی شد. اکثر مطالعات دیگر که هر چهار بازه زمانی را به کار گرفتند، نتوانستند یک تعامل گروه به کارآزمایی قابل توجه را گزارش کنند. فقدان یک تعامل نشان می دهد که یک تفاوت نسبتاً ثابت در تمام فواصل زمانی رخ داده است.
در مطالعاتی که تفاوت در آزمایش 2.4 ثانیه رخ می دهد، تفاوت یا ثابت می ماند یا با افزایش نرخ ارائه کاهش می یابد. در واقع، در سطح توصیفی محض، روند مشخصی برای نرخهای سریعتر وجود دارد که حساسیت کمتری نسبت به تفاوتهای بین گروهی نسبت به نرخهای کندتر دارند. یک استثنا در جایی است که اثرات سقف با سرعت کمتری به دلیل وقوع نزدیک به حداکثر عملکرد رخ می دهد، مانند زمانی که مقایسه ای بین نسخه های دیداری و شنیداری انجام می شود. یا بین سنین میانی و بالاتر (رومن، ادوال، بوکانان، و پاتون، 1991؛ استوس، استتهم، و پلچت، 1988). استثنای دوم این است که ISI 2.0 نسبت به 3.0 ثانیه نسبت به اختلالات MS حساس تر است (رائو، لئو، برناردین و آنورزاگت، 1991).
بسیاری از مطالعات انتخاب کرده اند که تنها یک بازه یا دو بازه و مطالعات دیگر فواصل زمانی بیشتر از 2.4 ثانیه را به کار گرفته اند که به تنهایی انجام می شود یا با سایر ISI ها ترکیب شود. دلایل دقیق استفاده از ISI های مختلف همیشه آشکار نیست، اما به نظر می رسد به ناتوانی گروه آزمایش در پاسخگویی قابل اعتماد در نرخ های ارائه سریع تر مربوط می شود. یک مثال بارز ISI 3.0 است که برای بیماران ام اس در آزمایشات بالینی استفاده می شود. با این حال، در موقعیتهای بالینی که تفسیر نمرات بر اساس هنجارهای ناشی از یک تجویز واحد از PASAT به جای دادههای تولید شده توسط گروه کنترل است، انجام انتخابی ISI های خاص توصیه نمیشود. از آنجایی که اثرات تمرین با PASAT رخ می دهد، امتیاز هنجاری در هر ISI می تواند به طور قابل توجهی تحت تأثیر اجرای توالی قبلی فواصل قرار گیرد. بنابراین، استفاده از هنجارها برای یک ISI فردی نامناسب است، مگر اینکه اولین آزمایش در مجموعه هنجاری باشد.
نسخه های شنیداری PASAT در مقابل بصری PVSAT
هر دو نسخه دیداری و شنیداری در تحقیقات تجربی اولیه سامپسون با PASAT مورد استفاده قرار گرفتند. با این حال، همراه با گرونوال و سامپسون (1974)، نسخه شنوایی برای اکثر تحقیقات بالینی استفاده شده است. به گفته گرونوال (1998)، انتخاب حالت شنوایی اساساً بر اساس راحتی بود - کالیبره کردن نوار صوتی و انتقال یک ضبط صوت آسان تر از برنامه ریزی و حمل یک پروژکتور اسلاید بود. با این حال، اخیراً، PASAT دوباره تطبیق داده شده است، بنابراین ارقام می توانند به صورت بصری بر روی صفحه نمایش کامپیوتر ارائه شوند. مطالعاتی که با استفاده از شرکتکنندگان مختلف (از لحاظ شناختی دستنخورده، TBI و MS)، فهرستهای اعداد مختلف، و متغیرهای وابسته مختلف (تعداد پاسخهای صحیح، زوجها، امتیازات تأخیر پاسخ، و آستانهها) به طور مداوم نشان دادهاند که عملکرد در PVSAT نسبت به PVSAT برتر است.
این نتایج با پیشنهاد اولیه گرونوال و سامپسون (1974) که افراد اطلاعات را در یک کانال واحد با منابع محدود پردازش می کنند، ناسازگار است. آنها همچنین با چندین مطالعه دیگر که به این نتیجه رسیده اند که PASAT شاخصی از سرعت پردازش اطلاعات را ارائه می دهد مخالف هستند (کرافورد، اوبونساوین، و آلن، 1998؛ گرونوال و سامپسون، 1974). یعنی اگر PASAT به عنوان شاخصی از کارایی یک پردازنده مرکزی عمل کند، هر دو نسخه شنیداری و بصری باید جلوه های مشابهی ایجاد کنند که در واقع این کار را نمی کنند.
اکثر نویسندگان عملکرد بصری برتر را در چارچوب "تداخل" تفسیر می کنند. اگرچه در جزئیات متفاوت است، اما همه توضیحات دارای یک موضوع مشترک هستند که بیان شنیداری پاسخ با ارائه شنیداری ارقام تداخل می کند. یعنی ارقام ارائه شده در روش شنیداری در یک کانال پردازش اطلاعات واحد پردازش می شوند - کانالی که معمولاً کلمه گفتاری را پردازش می کند. اگر فقط یک کانال وجود داشته باشد، بیان یک پاسخ ممکن است در گوش دادن به رقم بعدی اختلال ایجاد کند. این تداخل با ISI های کوتاهتر که در آن همپوشانی بین پاسخ متوالی و نمایش شنیداری محرک ها عملاً اجتناب ناپذیر است، آشکارتر می شود. با این حال، هنگامی که نحوه ارائه از شنیداری به دیداری تغییر می کند، رقابت ورودی-خروجی کاهش می یابد یا حذف می شود. تداخل کمتری بین پاسخ و محرکهای بصری دریافتی در PVSAT نسبت به PASAT وجود دارد زیرا هر یک در طول مسیر جداگانهای پردازش میشوند. این تحلیل مفهومی نشان میدهد که نسخه بصری ممکن است در واقع معیاری «خالصتر» از سرعت پردازش اطلاعات نسبت به نسخه شنیداری ارائه دهد.
تفاوت بین نسخه شنیداری و دیداری ممکن است پیامدهای بالینی مهمی داشته باشد. به عنوان مثال، PASAT به طور کلی به عنوان یکی از معیارهای حساس تر در مورد چگونگی تأثیر TBI بر سرعت پردازش اطلاعات شناخته می شود. با این حال، این "حساسیت" پذیرفته شده تقریباً منحصراً بر اساس نمرات به دست آمده با نسخه شنیداری است. از آنجایی که به خوبی شناخته شده است که TBI افراد را در برابر اثرات محرک های منحرف ساز آسیب پذیرتر می کند, تفاوت بین PVSAT و PASAT نشان می دهد که کاهش در عملکرد روی PASAT احتمالاً منعکس کننده اثرات ترکیبی TBI بر کاهش سرعت پردازش اطلاعات و افزایش حساسیت بیماران TBI به اثرات تداخلی است. در مقابل، PVSAT ممکن است در واقع معیار خالصی از سرعت پردازش اطلاعات را ارائه دهد که قبلاً به PASAT نسبت داده شده بود. با این حال، نباید فرض کرد که این به این معناست که نسخه دیداری باید جایگزین نسخه شنیداری در تعیین تأثیراتی که TBI بر عملکرد شناختی دارد، شود. یعنی، حساسیت ترکیبی نسخه شنوایی به کاهش سرعت پردازش و افزایش حساسیت به اثرات تداخل ممکن است به طور متناقضی دقت تفسیر اثرات PASAT بر فرآیندهای شناختی را کاهش دهد، در عین حال حساسیت آن را به اثرات شناختی TBI افزایش دهد. علاوه بر این، نسخه بصری ممکن است در معرض یک اثر سقفی در هنگام تلاش برای تشخیص نقص در بیماران با عملکرد بسیار بالا یا آسیب خفیف باشد. متأسفانه، هیچ مطالعه ای به طور مستقیم نسخه های شنیداری و دیداری را با بیماران TBI مقایسه نکرده است تا این فرض را تأیید کند. تحقیقات بیشتری برای تعیین اثربخشی بالینی نسبی PVSAT و PASAT مورد نیاز است.
سه کاربرد مختلف از PASAT
PASAT حداقل به سه روش متمایز اما مرتبط به کار گرفته شده است. اول، برای جمع آوری داده های اساسی در مورد میزان تأثیر آسیب شناسی عصبی بر شناخت و بررسی دوره بهبودی استفاده شده است. دوم، مجموعهای از مطالعات مرتبط بهطور انتخابی بیمارانی را که مشکلات ذهنی را گزارش میکردند، آزمایش کردند تا میزان بازتاب این علائم در امتیازات PASAT را تعیین کنند. در نهایت، مراکز توانبخشی از PASAT برای کمک به تصمیم گیری در مورد بازگشت به کار یا ارزیابی اثرات انواع مختلف مداخلات استفاده کرده اند. این سه کاربرد اغلب در بیماران TBI رخ می دهد.
PASAT و اختلال عصبی روانی
تحقیقات اولیه گرونوال و سامپسون (1974) به وضوح نشان دهنده تلاشی برای ارائه دانش پایه در مورد اثرات اولیه ای بود که TBI خفیف و شدید بر شناخت داشت. تمام آزمایشات ظرف دو روز پس از پذیرش در بیمارستان انجام شد. یافته اصلی این بود که گروه TBI شدید درصد کمتری از پاسخهای صحیح نسبت به گروه خفیف TBI، گروه تصادف/بدون ضربه مغزی و گروه کنترل غیر بستری داشتند. گروه خفیف TBI درصد کمتری از پاسخهای صحیح را نسبت به گروه تصادف/بدون ضربه مغزی منتشر کردند. همچنین لازم به ذکر است که نیمی از شرکت کنندگان یک سری کاهشی دریافت کردند که در آن مدت هر ISI به تدریج کوتاهتر بود و نیمی با یک سری افزایشی ارائه شدند. آزمایشهای بعدی فقط از سری کاهشی استفاده کردند.
مطالعات دیگر همان رویکرد کلی گرونوال و سامپسون را دنبال کرده اند که در اصل، جنبه های مختلف سندرم پس از ضربه مغزی را بررسی می کند. گرونوال و سامپسون (1974) و گرونوال و رایتسون (1974) گزارش کردند که بیماران خفیف TBI که در عرض 24 ساعت پس از آسیب دیده شده اند، میانگین نمرات PASAT را در هر چهار کارآزمایی کاهش داده اند. جین (1996) یافته های مشابهی را در بازیکنان فوتبال کالج گزارش کردند. بازیکنان در عرض 24 ساعت پس از یک ضربه مغزی خفیف مورد آزمایش قرار گرفتند و عملکرد آنها با نمرات پایه جمعآوریشده قبل از شروع فصل و با امتیازات بازیکنان فوتبال غیرمصدوم آزمایششده در همان زمان مقایسه شد. فقط 1.6 s و آزمایشات 1.2 ثانیه انجام شد. یک اثر تمرین برای بازیکنان مصدوم و غیر مصدوم مشاهده شد. با این حال، گروه ضربه مغزی به دلیل تمرین بهبود قابل توجهی کمتری نشان داد. زمانی که بازیکنان 5 و 10 روز پس از مصدومیت مورد آزمایش قرار گرفتند، اثر کاهش یافته تمرین در گروه ضربه مغزی معکوس شد و نشان داد که بهبودی نسبتاً سریع بود. نتایج حاصل از این سه مطالعه نشان میدهد که اگر تستها در روز اول پس از آسیب انجام شوند، PASAT به اثرات شناختی ضربه مغزی حساس است. مطالعات دیگر، با استفاده از دورههای طولانیتر پس از آسیب، نتایج متفاوتی را تولید کردهاند.
در یک مطالعه که یک دوره طولانیتر پس از آسیب را به کار میبرد، لوین و همکارانش. (1987b) بیماران خفیف TBI و گروه کنترل را 1 هفته پس از آسیب در سه مرکز درمانی آزمایش کردند. عملکرد در PASAT، به طور متوسط در تمام ISI ها، برای بیماران خفیف TBI کمتر از گروه کنترل بود. این تفاوت در دو مرکز که تصادفات وسایل نقلیه موتوری (MVAs) بیشترین درصد صدمات را به خود اختصاص داده اند، معنی دار شد. آمارهای اضافی نشان داد که 82 درصد از بیماران خفیف TBI نمرات کمتری از میانگین امتیاز افراد کنترل به دست آوردند. نمرات آزمون مجدد در 1 ماه بهبود چشمگیری را در عملکرد نشان داد و گروه خفیف TBI تنها از یک مرکز همچنان امتیاز کمتری نسبت به گروه کنترل داشتند. آزمون مجدد دوم در 3 ماه نمرات قابل مقایسه برای هر دو گروه در تمام مراکز نشان داد.
با پیروی از لوین و همکاران. تحقیقات (1987b)، چندین مطالعه دیگر نیز از PASAT برای بررسی جنبه های سندرم پس از ضربه مغزی در دوره های پس از آسیب بیش از 24 ساعت استفاده کردند. به عنوان مثال، استوس، استتم، هوگنهولتز و ریچارد (1989) بیماران خفیف TBI را در 72 ساعت پس از آسیب آزمایش کردند و دریافتند که گروه خفیف TBI تمایل غیر قابل توجهی به عملکرد ضعیفتر از گروه کنترل در هر یک از چهار ISI داشتند. این روندهای غیر قابل توجه در هر یک از چهار جلسه آزمون مجدد که در 90 روز بعد رخ داد، باقی ماندند. با این حال، پونزفورد و همکاران (1996) هیچ تفاوتی بین بیماران خفیف TBI و گروه کنترل آزمایش شده در هفته اول و 3 ماه پس از آسیب بر اساس نمرات PASAT 2.0 پیدا نکرد.
مادوک و همکاران (1996) فوتبالیست های استرالیایی را با و بدون TBI خفیف 5 روز پس از آسیب آزمایش کردند. همه بازیکنان قبل از شروع فصل تست پایه را روی PASAT 2.4 دریافت کرده بودند. هیچ تفاوتی بین دو گروه در معیارهای پیش و پس آزمون وجود نداشت. دو مطالعه دیگر هیچ تفاوتی را بین بیماران خفیف TBI و گروه کنترل گزارش کردند که بیش از 1 سال پس از آسیب مورد آزمایش قرار گرفتند (فوس و همکاران، 2000؛ راسکین و ریریک، 1996). فوس و همکاران به این نتیجه رسیدند که این فقدان تفاوت نشان دهنده عدم حساسیت PASAT نیست، بلکه به عدم وجود تفاوت واقعی بین دو گروه نسبت داده می شود. به طور خلاصه، به نظر می رسد PASAT نسبت به اثرات TBI خفیف حساس باشد، زمانی که آزمایش در 24 ساعت پس از آسیب رخ می دهد یا زمانی که آسیب با نیروهای شتاب/کاهش شدید همراه است، مانند MVA ها در مقایسه با حملات و آسیب های ورزشی. حساسیت PASAT در بیماران TBI خفیف به طور قابل توجهی کاهش می یابد یا زمانی که فواصل طولانی تری پس از آسیب استفاده می شود، از بین می رود.
هنگامی که PASAT برای ارزیابی اثرات شناختی TBI شدید استفاده می شود، یک الگوی ثابت از حساسیت ظاهر می شود. گرونوال و رایتسون (1981) بیماران را بر اساس گزارش های گذشته نگر فراموشی پس از سانحه (PTA) در سه سطح از شدت TBI گروه بندی کردند (درجه 1، <1 ساعت؛ درجه 2، 1-24 ساعت، درجه 3، > 1 روز). نمرات PASAT جمع آوری شده در طی 1 ماه پس از آسیب مربوط به شکایات ذهنی بود که به طور قابل توجهی بین نمرات متوالی متفاوت بود. رید و همکاران (1984) گزارش دادند که تنها 11٪ از بیماران شدید TBI (میانگین PTA = 5.7 روز) به عنوان طبیعی طبقه بندی شدند، همانطور که توسط نمونه هنجاری گرونوال (1977) تعیین شد، زمانی که در عرض 1 هفته پس از آسیب آنها آزمایش شد. شش ماه بعد، 56 درصد از بیماران همچنان به عنوان مرزی یا آسیب دیده طبقه بندی شدند، حتی اگر بهبود قابل توجهی در نمرات آنها رخ داده بود. علاوه بر این، تغییر در نمرات مربوط به تغییرات شخصیتی بود که توسط بیماران و دوستان بیماران مورد قضاوت قرار گرفت. برادشاو، استالینگ، نیوبیل، داسیلوا و لوین (1999) دریافتند که 45 درصد از بیماران TBI شدید، 3 تا 60 ماه پس از آسیب، با استفاده از صدک دهم یک نمونه هنجاری به عنوان معیار برش، از نظر شناختی دچار اختلال شده اند. پونزفورد و کینزلا (1992) گزارش کردند که نمرات PASAT برای بیماران شدید TBI نسبت به گروه کنترل ارتوپدی به طور قابل توجهی کمتر بود.
گرونوال و رایتسون (1981) همچنین گزارش دادند که نمرات PASAT به طور قابل توجهی (53/0) با مدت زمان PTA که بین 2 و 56 ساعت متغیر بود همبستگی دارد. اگرچه این رابطه از سوی Haslam و همکارانش حمایت می شود (1995)، که گزارش داد PTA با نمرات 2.4 و 1.6 PASAT همبستگی دارد، چندین مطالعه دیگر هیچ رابطه معنی داری را بین نمرات PASAT و مدت PTA نشان نداده اند. دلایل این عدم توافق بلافاصله مشخص نیست، اما ممکن است به این واقعیت مرتبط باشد که معیارهای PTA در بین محققین متفاوت است و تخمین های قابل اعتماد PTA اغلب به سختی به دست می آیند، به ویژه زمانی که به صورت گذشته نگر ارزیابی شوند. علاوه بر این، شواهد قابل توجهی وجود دارد که نشان می دهد PTA و مدت زمان کما معمولاً توسعه علائم پس از ضربه مغزی را پیش بینی نمی کند.
اگرچه مطالعات فوق نقش مهمی را در ایجاد رابطه علّی بین TBI و اختلال عصب روانشناختی ایفا میکنند، اما در محیطهای بالینی که بیماران معمولاً با کمبودهای مداوم مواجه میشوند، ارتباط کمتری دارند (سیسرون و آزولای، 2002). با توجه به این موضوع، مجموعهای از مطالعات مرتبط بهطور انتخابی بیمارانی را که هنوز شکایتهای ذهنی را تجربه میکردند، آزمایش کردند تا مشخص شود آیا این علائم در امتیازات PASAT منعکس میشوند یا خیر. این افراد علامت دار نمونه ای از نوع بیمارانی هستند که از بیمارستان مرخص شده اند و متعاقباً به دلیل مشکلات موجود تحت ارزیابی عصب روانشناختی قرار می گیرند. بسیاری از این بیماران به دنبال نوعی ادعای غرامت هستند.
گرونوال و رایتسون (1974) 10 بیمار را با علائم پس از ضربه مغزی آزمایش کردند. این بیماران به سر کار برگشته بودند اما به دلیل تمرکز ضعیف، خستگی، تحریک پذیری و سردرد قادر به ادامه کار نبودند. نمرات PASAT به طور مداوم کمتر از آنهایی بود که توسط گروه کنترل عادی به دست آمده بود. آزمایش مکرر منجر به بازگشت نمرات PASAT به حالت عادی با کاهش همزمان علائم شد. لینینگر و همکاران (1990) بیماران خفیف TBI را با از دست دادن گیج کننده یا مختصر هوشیاری (کمتر از 20 دقیقه) در 21 ماه پس از آسیب آزمایش کردند. نمرات PASAT به طور قابل توجهی کمتر توسط افراد TBI در مقایسه با گروه شاهد گزارش شد. هیچ تفاوتی بین افراد با یا بدون از دست دادن مختصر هوشیاری مشاهده نشد. اشمیت، تروبلود، مروین و دورهام (1994) توانستند 56 درصد از بیماران علامت دار TBI (حساسیت) را بر اساس امتیازهای برش PASAT (نامشخص) به درستی طبقه بندی کنند.
PASAT و توانبخشی
در نهایت، PASAT در مراکز توانبخشی برای کمک به تصمیم گیری در مورد بازگشت به کار یا ارزیابی اثرات مداخلات استفاده شده است. گرونوال (1989) از منحنی های بهبودی بر اساس داده های بیماران خفیف TBI در یک دوره 15 ساله برای مطالعه اثرات عوامل مختلف مانند سن، IQ و انگیزه پیشرفت بر بهبودی استفاده کرد. گرونوال (1977، 1986) همچنین یک برنامه توانبخشی را توصیف کرد که در آن PASAT نقش اصلی را به عنوان راهنمای بازگشت به کار ایفا کرد. PASAT در فواصل هفتگی در طول یک برنامه کاردرمانی انجام شد. به محض اینکه امتیازها به نقطه برش نزدیک شدند، 1 S.D. کمتر از میانگین برای گروه هنجاری، بازگشت درجه بندی شده به کار آغاز شد. این برنامه مبتنی بر شواهدی بود که نشان میداد بیمارانی که نمرات آنها در محدوده طبیعی قرار میگیرد، میتوانند به اندازه کافی در یک شغل عادی عمل کنند (گرونوال، 1977). Sohlberg و Mateer (1987) از تجویز مکرر PASAT با طرح پایه چندگانه استفاده کردند تا نشان دهند که برنامه آموزش فرآیند توجه (APT) توانایی توجه چهار بیمار آسیب دیده مغزی را در یک دوره 30 هفته ای افزایش می دهد. Dirette، Hinojosa و Carnevale (1999) به این نتیجه رسیدند که 80٪ از بیماران خفیف، متوسط و شدید TBI از استراتژی های جبرانی، با یا بدون آموزش، برای بهبود عملکرد خود در نسخه کامپیوتری PASAT استفاده می کنند.
خلاصه
PASAT برای ارزیابی اثرات TBI بر عملکرد شناختی ایجاد شد. تحقیقات بعدی نشان داد که PASAT دارای کاربرد بالینی در تشخیص اختلالات در پردازش شناختی در طیف گسترده ای از سندرم های عصبی روانی است. اکثریت قریب به اتفاق برنامه ها ارقام را به جای بصری به صورت شنیداری ارائه کرده اند. مقایسه PASAT و PVSAT نشان داد که این دو نسخه ممکن است به فرآیندهای شناختی متفاوتی دست بزنند و شواهدی ارائه میدهند که اثرات تداخلی مرتبط با پاسخ کلامی که نمایش شنیداری را پنهان میکند ممکن است در حساسیت PASAT به آسیبهای عصبی نقش داشته باشد. علاوه بر نسخه های دیداری و شنیداری، چندین اصلاح دیگر از PASAT به دلایل روش شناختی و کاربردهای بالینی مختلف ایجاد شده است. داده های هنجاری برای بسیاری از این نسخه ها در دسترس است. باید دقت کرد که جدول داده های هنجاری مناسب انتخاب شود و در هر گزارشی به صراحت نسخه PASAT استفاده شده و ISI های مورد استفاده شناسایی شود. اغلب از یک ISI منفرد (مثلاً 3.0 ثانیه) یا جفت (مثلاً 2.0 ثانیه و 1.6 ثانیه) به جای کل توالی چهار ISI (2.4 ثانیه، 2.0 ثانیه، 1.6 ثانیه و 1.2 ثانیه) استفاده می شود. اجرای مجموعه ای محدود از ISI ها بر اساس شواهدی است که نشان می دهد همبستگی بالایی بین ISI ها وجود دارد و بر اساس شواهدی که نشان می دهد افزایش سرعت ارائه معمولاً حساسیت PASAT را افزایش نمی دهد. با این حال، انتخاب یک مجموعه محدود از ISI باید در نظر گرفته شود که اثرات سقف ممکن است در افراد با عملکرد بالا رخ دهد.
بررسی ویژگیهای روانسنجی PASAT سطوح بالایی از سازگاری درونی و قابلیت اطمینان آزمون-آزمون مجدد را نشان میدهد. نمرات آزمون-آزمون مجدد همچنین نشان می دهد که PASAT به شدت مستعد تأثیرات تمرین است. وجود اثرات تمرین نشان می دهد که امتیاز در اولین تجویز ممکن است برآورد کافی از توانایی شناختی فرد را ارائه نکند. اثرات تمرین همچنین استفاده از PASAT را در معاینات متوالی محدود می کند. در موقعیتهای آزمایشی باید از یک گروه کنترل مناسب استفاده شود یا نتایج تجربی قبلی باید نشان دهد که یک روش "اجرای" یا "خط پایه چندگانه" به اندازه کافی برای اثرات تمرین کنترل شده است. فقدان یک گروه کنترل مناسب در ارزیابی های سریالی ممکن است استفاده مشکوک از داده های هنجاری را ترویج کند. به عنوان مثال، عدم وجود یک گروه کنترل تجربی، بارکر کولو (2005) را بر آن داشت تا نتایج بهدستآمده را با بیماران اماس با استفاده از یک بازه آزمایشی-بازآزمایی 10 دقیقهای با نمرات استاندارد مشتقشده از مجموعه دادههای هنجاری مقایسه کند (استوس و همکاران، 1988). که از یک هفته فاصله آزمون-آزمون مجدد و محدوده سنی محدودتری استفاده می کرد. طرحهای آزمایشی مانند این که از دادههای هنجاری بهجای استفاده از کنترلهای تجربی مناسب استفاده میکنند، باید از آن جلوگیری کرد، زیرا آنها تفسیر اثرات تمرین را در بهترین حالت مشکلساز میکنند. در کاربردهای بالینی، اثرات تمرین استفاده از هنجارهای یک تجویز منفرد را زمانی که یک فرد بیش از یک بار آزمایش می شود، ممنوع می کند. استراتژی های مقابله با اثرات تمرین اغلب به نوع آسیب شناسی عصبی بستگی دارد.
در ابتدا گرونوال و سامپسون (1974) فرض کردند که PASAT سرعت پردازش اطلاعات را اندازه گیری می کند. اکنون مشخص شده است که PASAT چند عاملی است زیرا به تکمیل موفقیت آمیز انواع عملکردهای شناختی، در درجه اول آنهایی که با توجه مرتبط هستند، نیاز دارد. حداقل باید آن را معیاری برای سرعت پردازش و حافظه کاری در نظر گرفت.
PASAT با افزایش سن، کاهش IQ (و احتمالاً تحصیلات) و توانایی ریاضی تأثیر منفی می گذارد. مدیریت PASAT باعث ایجاد اضطراب و ناامیدی بیرویه در شرکتکنندگان میشود که بر عملکرد آنها در PASAT و همچنین سایر تستهای عصبی روانشناختی تأثیر میگذارد و ممکن است بیمیلی آنها را برای بازگشت به آزمایشهای بعدی افزایش دهد. به همین دلیل، بسیاری از عصبروانشناسان، از جمله گرونوال (1998)، با احتیاط نوع بیماری را که PASAT برای آن مناسب است، انتخاب میکنند. برخی از موارد منع آن عبارتند از: سطح اضطراب بالا، سطوح متوسط تا زیاد اختلال، ارتباط ناکافی با معاینه کننده، افزایش سن، کاهش IQ، افسردگی و درد. تقاضا برای پاسخ سریع در PASAT، افراد مبتلا به اختلال گفتار یا زبان را در یک نقطه ضعف مشخص قرار می دهد، همانطور که برای کسانی که به طور طبیعی به دلایل فرهنگی یا جغرافیایی به آرامی صحبت می کنند (اسپرین و استراوس، 1998؛ وبر، 1986) این کار را می کند. در نهایت، مراقبت ویژه باید برای حذف تمام افرادی که مشکوک به داشتن انگیزه پایین تر برای انجام کار هستند مورد استفاده قرار گیرد، زیرا PASAT حساسیت خاصی نسبت به تشخیص سوء استفاده نسبت به سایر آزمون ها ندارد.
در نتیجه، PASAT نشان دهنده یک آزمایش قابل اعتماد است که کاربردهای بالینی قانونی اما محدود دارد. همانطور که در بالا اشاره شد، نمره پایین در PASAT لزوماً وجود آسیب شناسی عصبی را نشان یا تأیید نمی کند.